ماجرا پیچیدهتر از آن چیزی است که فکرش را کنید؛ بزرگان سینمای جهان بر سر یک موضوع جدید یعنی گسترش دیوانهوار تولید فیلمهای ابرقهرمانی و استقبال مخاطبان از این قبیل آثار با هم به مشکل برخوردهاند. حالا موافقان و مخالفان این قبیل آثار در 2 دسته کلی جای گرفتهاند؛ مخالفانی که معتقدند این فیلمها هر چه باشند، قطعا سینما نیستند و موافقان که معتقدند باید به سلیقه مخاطبان احترام گذاشت و سینما بزرگتر از آن است که با تولید این فیلمها جا برای سایرین تنگ شود.
ابرقهرمانهای نفرتانگیز!
چند هفته پیش بود که این قضیه پیچیده آغاز شد؛ ماجرا این بود که مارتین اسکورسیزی که این روزها با فیلم سینمایی «مرد ایرلندی» حسابی در گیشه سینماها گرد و خاک به پا کرده است، دیدگاهش درباره فیلمهای مارول را بیان کرد و گفت این فیلمها سینما نیستند بلکه بیشتر شبیه شهربازی هستند! اما در میان همه حامیان آقای اسکورسیزی، خالق «پدرخوانده» مهمترین کسی بود که به پشتوانه صحبتهای اسکورسیزی صحبتهای تندتری را علیه فیلمهای ابرقهرمانی مطرح کرد. او در حاشیه جشنواره لومیر فرانسه صحبتهای اسکورسیزی را تایید کرد و یک گام جلوتر رفت و گفت: «اسکورسیزی به فیلمهای دنیای مارول لطف داشته که آنها را مانند شهربازی سرگرمکننده دیده است، زیرا به نظر من این فیلمها نفرتانگیز هستند!»
فیلمهایی شبیه همبرگر!
این نزاع در ادامه به سطح بازیگران سینما نیز رسید؛ جنیفر انیستون که بسیاری از مخاطبان سینما او را به واسطه بازی در آثاری همچون «فرندز» و «بروس توانا» میشناسند، فیلمهای مارول را موجب نبودن فیلمهای خوب در سینما دانست و گفت: «با وجود فیلمهای پرخرج مارول برای من که علاقهای به بازی در کنار پردههای سبز ندارم، انتخابها مدام در حال کاهش هستند. نگاه میکنی و میبینی همه چیز دارد محدود و محدودتر میشود و فیلمهای بزرگ مارول باقی مانده است». فیلمسازانی از جریان هنری سینما نیز از جمله کسانی بودند که نسبت به تولیدات مارول انتقاد کردند تا در صف مخالفان ابرقهرمانهای پر سروصدای هالیوودی از اسکورسیزی و فوردکاپولا تا کن لوچ جا بگیرند. کن لوچ که از جمله فیلمسازان نوآور سینمای جهان به شمار میرود، در سخنانی با تشبیه فیلمهای مارول به همبرگر گفت: «فیلمهای مارولی و ابرقهرمانی مثل کالاهایی مانند همبرگر ساخته شدهاند که هدفشان کسب سود برای یک شرکت بزرگ است».
ناراحت نباشید، برای همه جا هست
اما ابرقهرمانهای هالیوود شاید در باطن کاراکترهایی بیریشه باشند که قرار است برای پر کردن جای خالی قهرمانهای واقعی دنیای غرب، پیش چشم مخاطبان فیلمهای هالیوودی کارهایی خارقالعاده کنند ولی در دنیای واقعی آنقدر هم بدون پشتوانه و هوادار نیستند که انتقاد بزرگان سینما از آنها موجب تنها شدنشان شود.جالبترین واکنش را جان فاورو، کارگردان فیلمهای سینمایی «مرد آهنی» و «مرد آهنی ۲» از دنیای مارول داشت. او در یک مصاحبه تلویزیونی با اشاره به مارتین اسکورسیزی و فرانسیس فوردکاپولا گفت: این 2 نفر قهرمان من هستند و آنها این حق را دارند که نظرات خود را بیان کنند. اگر آنها راه را هموار نمیکردند، الان من جایی که هستم، نبودم. آنها به عنوان یک منبع الهامبخش فعالیت کردهاند و هر نظری که دوست داشته باشند، میتوانند بیان کنند. ناتالی پورتمن، بازیگر فیلم «ثور» از دنیای مارول نیز از دیگر چهرههایی بود که به صحبتهای اخیر کاپولا و اسکورسیزی پاسخ داد. او در پاسخی محترمانه گفت فکر میکند برای همه انواع سینما به حد کافی جا وجود داشته باشد.
مسأله فراتر از یک اختلافنظر ساده است
واقعیت آن است که در پس این اختلاف سلیقه ظاهری یکی از مهمترین بحثهای سینمای جهان مخفی شده است. اختلافی به قدمت تاریخ سینما درباره اینکه بالاخره اولویت با فیمهایی عامهپسند است یا فیمهایی که منتقدان آنها را میپسندند و ارزش هنری بالاتری نسبت به آثار عامهپسند دارند؛ یک نزاع تمام عیار میان نظر مخاطبان حرفهای و عام سینما بر سر اینکه ملاک قضاوت آثار سینمایی دقیقا باید سلیقه مردم باشد یا نظر مخاطبان حرفهای سینما که همان منتقدان هستند؟!این نزاع سال قبل نیز در جریان اضافه کردن اسکار «بهترین فیلم مردمی» در میان جوایز اسکار سال خود را نمایان کرد. آنجا نیز بخش عمدهای از منتقدان معتقد بودند دلیلی برای اضافه کردن این جایزه به مجموعه جوایز اسکار وجود ندارد، این در حالی بود که مدافعان افزودن این جایزه جدید معتقد بودند این مراسم بدون وجود فیلمهای محبوب سال که فروش بالایی در گیشه داشتند، نمیتواند نماینده واقعی هالیوود و سینمای آمریکا باشد. البته این دغدغه چندان هم کماهمیت نیست، بویژه اگر متوجه این نکته باشیم که برخی برندگان جوایز بهترین فیلم اسکار یا بهترین کارگردانی اسکار طی چند سال گذشته برای بخش زیادی از مخاطبان سینما در آمریکا چندان شناخته شده نیستند و حتی در بعضی موارد فیلمی که جایزه اسکار میبرد، مجددا در چرخه اکران احیا شده و تازه موج دیدن فیلم آغاز میشود. این یعنی مارول و ابرقهرمانهای آن در کنار نجات سینما در بعد تجاری، در حال بلعیدن سینما در بعد هنری و غیرتجاری آن هستند. این نزاع البته ریشه در تاریخ سینما دارد و صرفا به سینمای هالیوود محدود نمیشود، چرا که بحث اولویت سینمای هنری در مواجهه با سینمای بدنه بحثی است که در همه کشورهای صاحب سینما از جمله ایران نیز مطرح بوده و هست. همیشه نزاع بر این بوده که بالاخره باید ماهیت «مردمی» هنر را بیشتر مورد توجه قرار داد یا وجه «هنری» و «مخاطب خاص» بودن آن. این نزاع در چند سال اخیر با گسترش روند ساخت کمدیهای عامهپسند به شکلی دیگر در سینمای ایران ظهور و بروز پیدا کرد تا حالا یکی از مسائل اصلی سینمای ایران نیز مسأله اولویت رقابت فیلمهای عامهپسند با آثاری باشد که شاخصههای حقیقی یک اثر سینمایی را در خود جای دادهاند.
عقبنشینی به سبک اسکورسیزی
احتمالا کمتر کسی باور میکرد مارتین اسکورسیزی با آن مواضع تند و تیزش علیه فیلمهای ابرقهرمانی به یکباره از مواضع خود عقبنشینی کند ولی واقعیت آن است که حالا ابرقهرمانها و به صورت کلی فیلمهای عامهپسند مبتنی بر جلوههای ویژه تبدیل به جزئی مهم از سینمای جهان شدهاند و خالق «گاو خشمگین» هم چه بخواهد و چه نخواهد باید با تولید این آثار کنار بیاید. او بتازگی در نیویورک تایمز گفته است این فیلمها توسط استعدادهای جوان و هنری ساخته شده است و ما میتوانیم این استعدادها را بر صفحه سینما ببینیم. اینکه این فیلمها را من دوست ندارم بهخاطر این است که به مزاج من خوش نمیآید. من مطمئنم اگر جوان بودم قطعا از تماشای این فیلمها خوشحال میشدم و حتی امکان داشت یکی از این فیلمها را بسازم. او در ادامه سخنانش گفته است: «زمانی که من به تماشای فیلمهای کارگردانانی مانند توماس اندرسون یا اسپایک لی یا وس اندرسون میروم، میدانم چیزی جدید و تجربه هنری خاصی را خواهم دید اما در فیلمهای مارولی چیزی که وجود ندارد، الهام، رازآلودگی و حس عاطفی اصیل است». البته این مواضع بعد از آن به شکل شفافتری مطرح شد که «باب ایگر» مدیر کمپانی دیزنی در برابر نقدهای اسکورسیزی گفته بود که این انتقادات تلاش صدها انسان خلاقی را که برای این پروژهها کار میکنند، نادیده میگیرد و این در حالی است که فیلمهای مارول تاثیر جهانی داشتهاند. ایگر سپس اشاره کرد که خود اسکورسیزی گفته بود او هیچیک از فیلمهایی را که به آنها نقد دارد، ندیده است.